١٠ روزگيه اراد
سلام ماماني عاشقتم نميدوني چقدر دوست دارم شدي جون من نفس من نفسم به نفس تو بنده اين چند وقته كه زردي داشتي حال من اينقدر بد بود همش گريه ميكردم ماماني جونم ايشالله زودتر خوب شي اين زرديتم از بين بره ديروز روز ١٠بود واست جشن گرفتيم همه رو دعوت كرديم توام خيلي اقا بودي اصلا اذيتم نكردي بعدازظهرم كه داشتم پوشكتو عوض كردم بند نافت افتاد فقط دغدغه ي امروز من زرديته كه اونم الان دستگاه اجاره كرديم تو همش تو دستگاه ميخوابي ماماني عكستم واست ميذارم گلم هنوز وايرلسم قطعه با گوشيه بابا اومدم نميتونم عكس بذارم
نویسنده :
نازنین غلامی
12:51